معنی bezpłodnie - جستجوی لغت در جدول جو
bezpłodnie
به طور بی ثمر، با تردید
ادامه...
بِه طُورِ بی ثَمَر، با تَردِید
دیکشنری لهستانی به فارسی
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
bezgłośnie
بی صدا، خزش، ساکت
ادامه...
بی صِدا، خَزِش، ساکِت
دیکشنری لهستانی به فارسی
bezbłędnie
بدون نقص، بدون قول دادن، بی عیب
ادامه...
بِدونِ نَقص، بِدونِ قُول دادَن، بی عَیب
دیکشنری لهستانی به فارسی
bezwładnie
بی وزن، بی وزنی
ادامه...
بی وَزن، بی وَزنی
دیکشنری لهستانی به فارسی
bezpłodny
بی ثمر
ادامه...
بی ثَمَر
دیکشنری لهستانی به فارسی