معنی bersandar - جستجوی لغت در جدول جو
bersandar
لمس، لاغر
ادامه...
لَمس، لاغَر
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
bersantai
استراحت کردن، استراحت کن، آرام کردن
ادامه...
اِستِراحَت کَردَن، اِستِراحَت کُن، آرام کَردَن
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
berdandan
آراستن، لباس پوشیدن
ادامه...
آراستَن، لِباس پوشیدَن
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
bersinar
خوشحال، درخشیدن، درخشان، درخشش داشتن
ادامه...
خُوشحال، دِرَخشیدَن، دِرَخشان، دِرَخشِش داشتَن
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
bercanda
شوخی، شوخی کردن
ادامه...
شوخی، شوخی کَردَن
دیکشنری اندونزیایی به فارسی