معنی berliku - جستجوی لغت در جدول جو
berliku
لولایی، سیم پیچ
ادامه...
لُولایی، سیم پیچ
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
berikut
دنباله دار، دنبال کردن، بعدی
ادامه...
دُنبالِه دار، دُنبال کَردَن، بَعدی
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
berlekuk
دارای انحنا، بریده بریده
ادامه...
دارایِ اِنحِنا، بُریدِه بُریدِه
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
berlalu
گذشتن، گذشت
ادامه...
گُذَشتَن، گُذَشت
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
birlik
یکپارچگی، وحدت، اتّحاد
ادامه...
یِکپارچِگی، وَحدَت، اِتِّحاد
دیکشنری ترکی استانبولی به فارسی
bereik
دامنه، محدوده
ادامه...
دامَنِه، مَحدودِه
دیکشنری هلندی به فارسی
berliku liku
پیچ درپیچ، سیم پیچ، پیچ خورده
ادامه...
پیچ دَرپیچ، سیم پیچ، پیچ خُوردِه
دیکشنری اندونزیایی به فارسی