معنی bergabung - جستجوی لغت در جدول جو
bergabung
پیوستن، ملحق شدن
ادامه...
پِیوَستَن، مُلحَق شُدَن
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
bertarung
جنگیدن، مبارزه کن، ناتمام
ادامه...
جَنگیدَن، مُبارِزِه کُن، ناتَمام
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
bergantung
وابسته بودن، بستگی دارد
ادامه...
وابَستِه بودَن، بَستِگی دارَد
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
bercabang
چنگال زدن، شاخه، شاخه دار
ادامه...
چَنگال زَدَن، شاخِه، شاخِه دار
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
Vergebung
رهایی، بخشش
ادامه...
رَهایی، بَخشِش
دیکشنری آلمانی به فارسی
Begabung
شایستگی، استعداد
ادامه...
شایِستِگی، اِستِعداد
دیکشنری آلمانی به فارسی
bergabung kembali
دوباره پیوستن، دوباره ملحق شوید
ادامه...
دُوبارِه پِیوَستَن، دُوبارِه مُلحَق شِوید
دیکشنری اندونزیایی به فارسی