معنی berayun - جستجوی لغت در جدول جو
berayun
لرزش، تاب
ادامه...
لَرزِش، تاب
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
beracun
سمّیت، سمّی
ادامه...
سَمّیَت، سَمّی
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
beraten
مشاوره دادن، نصیحت کردن، مشورت دادن
ادامه...
مُشاوِرِه دادَن، نَصیحَت کَردَن، مَشوِرَت دادَن
دیکشنری آلمانی به فارسی
berawan
ابری بودن، ابری
ادامه...
اَبری بودَن، اَبری
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
merayu
ترغیب کردن، اغوا کردن، گول زدن، یاری کننده
ادامه...
تَرغِیب کَردَن، اِغوا کَردَن، گول زَدَن، یاری کُنَندِه
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
braun
قهوه ای
ادامه...
قَهوِه ای
دیکشنری آلمانی به فارسی