bepergian رفت و آمد کردن، مسافرت، عمل کردن، سفر کردن ادامه... رَفت و آمَد کَردَن، مُسافِرَت، عَمَل کَردَن، سَفَر کَردَن دیکشنری اندونزیایی به فارسی