معنی bendare - جستجوی لغت در جدول جو
bendare
چشم بند کردن، چشم بند
ادامه...
چِشم بَند کَردَن، چِشم بَند
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
blindare
زره پوش کردن، زره پوش
ادامه...
زِرِه پوش کَردَن، زِرِه پوش
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
cenare
شام خوردن، شام بخور
ادامه...
شام خُوردَن، شام بُخُور
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
vendar
پانسمان کردن، چشم بند، چشم بند کردن
ادامه...
پانسِمان کَردَن، چِشم بَند، چِشم بَند کَردَن
دیکشنری پرتغالی به فارسی
andare
رفتن، برو
ادامه...
رَفتَن، بِرو
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
vendar
پانسمان کردن، بانداژ، چشم بند کردن
ادامه...
پانسِمان کَردَن، بانداژ، چِشم بَند کَردَن
دیکشنری اسپانیایی به فارسی
pendre
آویزان بودن، آویزان کردن
ادامه...
آویزان بودَن، آویزان کَردَن
دیکشنری فرانسوی به فارسی
vendre
فروختن، فروش
ادامه...
فُروختَن، فُروش
دیکشنری فرانسوی به فارسی
tendre
لطیف بودن، مناقصه، نرم
ادامه...
لَطیف بودَن، مُناقِصِه، نَرم
دیکشنری فرانسوی به فارسی
rendre
ارائه دادن، پس دادن
ادامه...
اِرائِه دادَن، پَس دادَن
دیکشنری فرانسوی به فارسی
bandage
پانسمان کردن، بانداژ
ادامه...
پانسِمان کَردَن، بانداژ
دیکشنری سواحیلی به فارسی
emendare
اصلاح کردن، اصلاح کنید، تصحیح کردن
ادامه...
اِصلاح کَردَن، اِصلاح کُنید، تَصحِیح کَردَن
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
bandire
اخراج کردن، تبعید کردن، خارج از قانون اعلام کردن
ادامه...
اِخراج کَردَن، تَبعِید کَردَن، خارِج اَز قانون اِعلام کَردَن
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
pensare
فکر کردن، فکر کن
ادامه...
فِکر کَردَن، فِکر کُن
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
beccare
نوک زدن
ادامه...
نُوک زَدَن
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
bendato
بانداژ شده، چشم بسته
ادامه...
بانداژ شُدِه، چِشم بَستِه
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
benedire
بخشیدن، برکت دادن
ادامه...
بَخشیدَن، بَرَکَت دادَن
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
vendere
فروختن، فروش
ادامه...
فُروختَن، فُروش
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
tentare
تلاش کردن، سعی کنید، وسوسه کردن
ادامه...
تَلاش کَردَن، سَعی کُنید، وَسوَسِه کَردَن
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
rendere
ارائه دادن، دادن
ادامه...
اِرائِه دادَن، دادَن
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
fondare
بنیاد گذاشتن، یافت، پایه گذاری کردن
ادامه...
بُنیاد گُذاشتَن، یافت، پایِه گُذاری کَردَن
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
bondade
نیک خوٰاهی، مهربانی، خوبی، لطف، دل رحمی، خوشایندی
ادامه...
نیک خوٰاهی، مِهربانی، خوبی، لُطف، دِل رَحمی، خُوشایَندی
دیکشنری پرتغالی به فارسی
sondare
بررسی کردن، کاوشگر، نظرسنجی کردن
ادامه...
بَررَسی کَردَن، کاوِشگَر، نَظَرسَنجی کَردَن
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
pendere
افتادن، آویزان کردن، آویزان بودن
ادامه...
اُفتادَن، آویزان کَردَن، آویزان بودَن
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
benar
صحیح، درست است، درست
ادامه...
صَحیح، دُرُست اَست، دُرُست
دیکشنری اندونزیایی به فارسی