معنی beka - جستجوی لغت در جدول جو
beka
آروغ، آروغ زدن
ادامه...
آروغ، آروغ زَدَن
دیکشنری لهستانی به فارسی
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
bekannt
معلوم، شناخته شده است
ادامه...
مَعلوم، شِناختِه شُدِه اَست
دیکشنری آلمانی به فارسی
unbekannt
ناآشنا، ناشناخته
ادامه...
ناآشِنا، ناشِناختِه
دیکشنری آلمانی به فارسی
inayoweza kubebeka
قابل حمل
ادامه...
قابِلِ حَمل
دیکشنری سواحیلی به فارسی
kubebeka
قابلیّت حمل، قابل حمل
ادامه...
قابِلیَّتِ حَمل، قابِلِ حَمل
دیکشنری سواحیلی به فارسی
berbekas
جراحت خورده، زخمی
ادامه...
جِراحَت خُوردِه، زَخمی
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
meninggalkan bekas luka
زخم برداشتن، جای زخم
ادامه...
زَخم بَرداشتَن، جای زَخم
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
gut bekannt
معروف، به خوبی شناخته شده است
ادامه...
مَعروف، بِه خوبی شِناختِه شُدِه اَست
دیکشنری آلمانی به فارسی
bekannt machen
آشنا کردن، اعلام کند، تبلیغ کردن
ادامه...
آشِنا کَردَن، اِعلام کُنَد، تَبلِیغ کَردَن
دیکشنری آلمانی به فارسی
bekas
دست دوّم، استفاده می شود، استفاده شده
ادامه...
دَست دُوُّم، اِستِفادِه می شَوَد، اِستِفادِه شُدِه
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
zeka
ذکاوت، هوش، هوشمندی، زیرکی
ادامه...
ذِکاوَت، هوش، هوشمَندی، زیرَکی
دیکشنری ترکی استانبولی به فارسی
peka
حسّاس
ادامه...
حَسّاس
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
beku
سرد، منجمد شده، یخ زده
ادامه...
سَرد، مُنجَمِد شُدِه، یَخ زَدَه
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
beca
بورسیّه، بورسیّه تحصیلی
ادامه...
بورسِیِّه، بورسِیِّه تَحصیلی
دیکشنری اسپانیایی به فارسی
bekar
عزب، مجرّد
ادامه...
عَزَب، مُجَرّد
دیکشنری ترکی استانبولی به فارسی
bekać
آروغ زدن، عذاب
ادامه...
آروغ زَدَن، عَذاب
دیکشنری لهستانی به فارسی
weniger bekannt
کمتر شناخته شده، کمتر شناخته شده است
ادامه...
کَمتَر شِناختِه شُدِه، کَمتَر شِناختِه شُدِه اَست
دیکشنری آلمانی به فارسی