معنی barat - جستجوی لغت در جدول جو
barat
غربی، غرب
ادامه...
غَربی، غَرب
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
barat daya
جنوب غربی
ادامه...
جُنوب غَربی
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
karşı istihbarat
اطّلاعات ضد جاسوسی، ضدّ جاسوسی
ادامه...
اِطّلاعات ضِد جاسوسی، ضِدِّ جاسوسی
دیکشنری ترکی استانبولی به فارسی
de maneira barata
ارزان
ادامه...
اَرزان
دیکشنری پرتغالی به فارسی
mais barato
ارزان ترین، ارزان تر
ادامه...
اَرزان تَرین، اَرزان تَر
دیکشنری پرتغالی به فارسی
de manera barata
ارزان
ادامه...
اَرزان
دیکشنری اسپانیایی به فارسی
más barato
ارزان ترین، ارزان تر
ادامه...
اَرزان تَرین، اَرزان تَر
دیکشنری اسپانیایی به فارسی
ke arah barat
غربی گونه، به سمت غرب
ادامه...
غَربی گونِه، بِه سَمتِ غَرب
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
barattare
مبادله کردن، مبادله
ادامه...
مُبادِلِه کَردَن، مُبادِلِه
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
barateza
ارزان قیمتی، ارزانی
ادامه...
اَرزان قِیمَتی، اَرزانی
دیکشنری پرتغالی به فارسی
barat laut
شمال غربی وار، شمال غربی
ادامه...
شُمالِ غَربی وار، شُمال غَربی
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
barato
ارزان
ادامه...
اَرزان
دیکشنری اسپانیایی به فارسی
baratez
ارزان قیمتی، ارزانی
ادامه...
اَرزان قِیمَتی، اَرزانی
دیکشنری اسپانیایی به فارسی
baratter
چرخاندن، برگرداندن
ادامه...
چَرخاندَن، بَرگَرداندَن
دیکشنری فرانسوی به فارسی
barst
ترک خورده، کرک
ادامه...
تَرَک خُوردِه، کِرَک
دیکشنری هلندی به فارسی
bayat
بی مزّه، کهنه
ادامه...
بی مَزِّه، کُهنِه
دیکشنری ترکی استانبولی به فارسی
bakat
شایستگی، استعداد
ادامه...
شایِستِگی، اِستِعداد
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
berat
تیره روی، سنگین، سنگینی، پرزحمت
ادامه...
تیرِه روی، سَنگین، سَنگینی، پُرزَحمَت
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
karat
زنگ زدگی
ادامه...
زَنگ زَدِگی
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
barato
ارزان
ادامه...
اَرزان
دیکشنری پرتغالی به فارسی
kusambaratisha
تمرکز زدایی کردن، متلاشی شدن
ادامه...
تَمَرکُز زُدایی کَردَن، مُتَلاشی شُدَن
دیکشنری سواحیلی به فارسی