معنی ballare - جستجوی لغت در جدول جو
ballare
رقصیدن
ادامه...
رَقصیدَن
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
bastare
کافی بودن، کافی است
ادامه...
کافی بودَن، کافی اَست
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
salare
نمک پاشیدن، نمک
ادامه...
نَمَک پاشیدَن، نَمَک
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
alzare
بلند کردن، بالا بردن، پرچم بلند کردن
ادامه...
بُلَند کَردَن، بالا بُردَن، پَرچَم بُلَند کَردَن
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
tallar
تراشیدن، برش دادن
ادامه...
تَراشیدَن، بُرِش دادَن
دیکشنری اسپانیایی به فارسی
callar
سکوت کردن، خفه شو
ادامه...
سُکوت کَردَن، خَفِه شُو
دیکشنری اسپانیایی به فارسی
bailar
رقصیدن
ادامه...
رَقصیدَن
دیکشنری اسپانیایی به فارسی
rallar
رنده کردن
ادامه...
رَندِه کَردَن
دیکشنری اسپانیایی به فارسی
fallar
از دست دادن، شکست بخورد، شکست خوردن، عیب گذاشتن
ادامه...
اَز دَست دادَن، شِکَست بُخُورَد، شِکَست خُوردَن، عِیب گُذاشتَن
دیکشنری اسپانیایی به فارسی
bollire
جوش آوردن، جوشیدن، خشمگین شدن
ادامه...
جوش آوَردَن، جوشیدَن، خَشمگین شُدَن
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
brillare
درخشش داشتن، درخشیدن
ادامه...
دِرَخشِش داشتَن، دِرَخشیدَن
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
cablare
سیم کشیدن، سیم
ادامه...
سیم کِشیدَن، سیم
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
calmare
آرام کردن، آرام
ادامه...
آرام کَردَن، آرام
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
saldare
لحیم کردن، لحیم کاری
ادامه...
لَحیم کَردَن، لَحیم کاری
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
imballare
بسته بندی کردن، بسته، جعبه کردن
ادامه...
بَستِه بَندی کَردَن، بَستِه، جَعبِه کَردَن
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
saltare
پرش کردن، پرش، پریدن، جست و خیز کردن، جهش کردن، رد کردن
ادامه...
پَرِش کَردَن، پَرِش، پَریدَن، جَست و خیز کَردَن، جَهش کَردَن، رَد کَردَن
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
salvare
ذخیره کردن، ذخیره کنید، نجات دادن
ادامه...
ذَخیرِه کَردَن، ذَخیرِه کُنید، نَجَات دادَن
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
fallace
غلط، مغالطه آمیز
ادامه...
غَلَط، مُغالِطِه آمیز
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
fallire
از دست دادن، شکست بخورد، شکست خوردن، ورشکست کردن
ادامه...
اَز دَست دادَن، شِکَست بُخُورَد، شِکَست خُوردَن، وَرشِکَست کَردَن
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
cullare
آرامش دادن، آرامش
ادامه...
آرامِش دادَن، آرامِش
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
alleare
متّحد شدن، متّحد
ادامه...
مِتَّحِد شُدَن، مُتَّحِد
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
sellare
زین گذاشتن، زین
ادامه...
زین گُذاشتَن، زین
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
pallore
رنگ پریدگی
ادامه...
رَنگ پَریدِگی
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
parlare
حرف زدن، صحبت کنید، صحبت کردن
ادامه...
حَرف زَدَن، صُحبَت کُنید، صُحبَت کَردَن
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
fallace
اشتباه، مغالطه
ادامه...
اِشتِباه، مُغالِطِه
دیکشنری فرانسوی به فارسی
barbare
بربر، وحشیانه، وحشی
ادامه...
بَربَر، وَحشیانِه، وَحشی
دیکشنری فرانسوی به فارسی
disimballare
باز کردن بسته بندی
ادامه...
باز کَردَن بَستِه بَندی
دیکشنری ایتالیایی به فارسی