معنی bakteri - جستجوی لغت در جدول جو
bakteri
باکتریایی، باکتری ها
ادامه...
باکتِریایی، باکتِری ها
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
bakteria
باکتریایی، باکتری ها
ادامه...
باکتِریایی، باکتِری ها
دیکشنری سواحیلی به فارسی
battere
تنیس زدن، ضرب و شتم، زدن، ضربه زدن، کوبیدن
ادامه...
تِنیس زَدَن، ضَرب و شَتم، زَدَن، ضَربِه زَدَن، کوبیدَن
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
daktari
پزشک، دکتر
ادامه...
پِزِشک، دُکتُر
دیکشنری سواحیلی به فارسی
materi
مادّی، مواد
ادامه...
مادّی، مَواد
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
bater
زدن، در زدن، ضربه زدن، تنیس زدن، برخورد کردن، چرخاندن، کوبیدن، شکنجه کردن، هم زدن
ادامه...
زَدَن، دَر زَدَن، ضَربِه زَدَن، تِنیس زَدَن، برخورد کَردَن، چَرخاندَن، کوبیدَن، شِکَنجِه کَردَن، هَم زَدَن
دیکشنری پرتغالی به فارسی
bakteriell
به طور باکتریایی، باکتریایی
ادامه...
بِه طُورِ باکتِریایی، باکتِریایی
دیکشنری آلمانی به فارسی
bakteriyel olarak
به طور باکتریایی، باکتریایی
ادامه...
بِه طُورِ باکتِریایی، باکتِریایی
دیکشنری ترکی استانبولی به فارسی
bakteriyel
باکتریایی
ادامه...
باکتِریایی
دیکشنری ترکی استانبولی به فارسی
secara bakterial
به طور باکتریایی، باکتریایی
ادامه...
بِه طُورِ باکتِریایی، باکتِریایی
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
kwa bakteria
به طور باکتریایی، برای باکتری ها
ادامه...
بِه طُورِ باکتِریایی، بَرایِ باکتِری ها
دیکشنری سواحیلی به فارسی
dawa ya kuua bakteria
ضدّ عفونی کننده، داروی ضد باکتری
ادامه...
ضِدِّ عُفونی کُنَندِه، دارویِ ضِد باکتِری
دیکشنری سواحیلی به فارسی