معنی baik - جستجوی لغت در جدول جو
baik
خوب بودن، خوب
ادامه...
خوب بودَن، خوب
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
disesuaikan dengan baik
خوب تنظیم شده، به خوبی تنظیم شده است
ادامه...
خوب تَنظِیم شُدِه، بِه خوبی تَنظِیم شُدِه اَست
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
diasah dengan baik
خوب تیز شده
ادامه...
خوب تیز شُدِه
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
diabaikan
مورد بی توجّهی، نادیده گرفته شده است، نادیده گرفته شده
ادامه...
مُورِدِ بی تَوَجُّهی، نادیدِه گِرِفتِه شُدِه اَست، نادیدِه گِرِفتِه شُدِه
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
ditulis dengan baik
خوب نوشته شده
ادامه...
خوب نِوِشتِه شُدِه
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
diterima dengan baik
خوب دریافت شده، استقبال خوبی شد
ادامه...
خوب دَریافت شُدِه، اِستِقبال خوبی شُد
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
diterangi dengan baik
خوب روشن شده، به خوبی روشن شده است
ادامه...
خوب رُوشَن شُدِه، بِه خوبی رُوشَن شُدِه اَست
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
ditempatkan dengan baik
خوب جای گذاری شده، به خوبی قرار گرفته است
ادامه...
خوب جای گُذاری شُدِه، بِه خوبی قَرار گِرِفتِه اَست
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
direncanakan dengan baik
خوب برنامه ریزی شده
ادامه...
خوب بَرنامِه ریزی شُدِه
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
diberitahu dengan baik
خوب مطّلع، به خوبی آگاه است
ادامه...
خوب مُطَّلِع، بِه خوبی آگاه اَست
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
dirawat dengan baik
خوب آراسته شده، به خوبی مراقبت شده است، خوب نگهداری شده
ادامه...
خوب آراستِه شُدِه، بِه خوبی مُراقِبَت شُدِه اَست، خوب نِگَهداری شُدِه
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
dipikirkan dengan baik
خوب اندیشیده شده، خوب فکر کرده، خوب فکر شده
ادامه...
خوب اَندیشیدِه شُدِه، خوب فِکر کَردِه، خوب فِکر شُدِه
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
dipertimbangkan dengan baik
خوب در نظر گرفته شده، به خوبی در نظر گرفته شده است
ادامه...
خوب دَر نَظَر گِرِفتِه شُدِه، بِه خوبی دَر نَظَر گِرِفتِه شُدِه اَست
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
dipersiapkan dengan baik
خوب آماده شده
ادامه...
خوب آمادِه شُدِه
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
diperbaiki
بهبود یافته، تعمیر شده است، مرمّت شده
ادامه...
بِهبود یافتِه، تَعمیر شُدِه اَست، مَرِمَّت شُدِه
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
dilengkapi dengan baik
خوب مجهّز، به خوبی مجهّز شده است
ادامه...
خوب مُجَهَّز، بِه خوبی مُجَهَّز شُدِه اَست
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
dibangun dengan baik
خوب ساخته شده
ادامه...
خوب ساختِه شُدِه
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
dibuat dengan baik
خوش ساخت، خوب ساخته شده
ادامه...
خُوش ساخت، خوب ساختِه شُدِه
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
naik
صعود کردن، ادامه بده، سوار شدن، برخاستن
ادامه...
صُعود کَردَن، اِدامِه بِدِه، سَوار شُدَن، بَرخاستَن
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
dengan baik
زیبا، خوب
ادامه...
زیبا، خوب
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
blik
نگاه، نگاه کن
ادامه...
نِگَاه، نِگاه کُن
دیکشنری هلندی به فارسی
baik hati
خوش رفتار، مهربان، خوش قلب
ادامه...
خُوش رَفتار، مِهرَبان، خُوش قَلب
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
dengan kebaikan
خیرخوٰاهانه، با مهربانی
ادامه...
خِیرخوٰاهانِه، با مِهربانی
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
bisa diperbaiki
قابل اصلاح، قابل تعمیر است
ادامه...
قابِلِ اِصلاح، قابِلِ تَعمیر اَست
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
bisa diabaikan
قابل چشم پوشی، را می توان نادیده گرفت
ادامه...
قابِل چِشم پوشی، را مِی تَوَان نادیدِه گِرِفت
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
dengan baik hati
مهربانانه، با مهربانی
ادامه...
مِهرَبانانِه، با مِهربانی
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
dapat diperbaiki
قابل اصلاح، قابل تعمیر است، قابل تعمیر
ادامه...
قابِلِ اِصلاح، قابِلِ تَعمیر اَست، قابِل تَعمیر
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
digunakan dengan baik
به طور گسترده استفاده شده، خوب استفاده کرد
ادامه...
بِه طُورِ گَستَردِه اِستِفادِه شُدِه، خوب اِستِفادِه کَرد
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
dalam kondisi yang lebih baik
در وضعیت بهتری، در شرایط بهتر
ادامه...
دَر وَضعِیَت بِهتَری، دَر شَرایِط بِهتَر
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
memenuhi syarat dengan baik
خوب واجد شرایط، الزامات را به خوبی برآورده کند
ادامه...
خوب واجِد شَرایط، اِلزامات را بِه خوبی بَرآوَردِه کُند
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
memperbaiki masalah
عیب یابی کردن، مشکل را برطرف کنید
ادامه...
عِیب یابی کَردَن، مُشکِل را بَرطَرَف کُنید
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
memperbaiki
اصلاح کردن، تعمیر، بهتر شدن، تصحیح کردن، ترمیم کردن، راست کردن
ادامه...
اِصلاح کَردَن، تَعمیر، بِهتَر شُدَن، تَصحِیح کَردَن، تَرمیم کَردَن، راست کَردَن
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
mengabaikan
بی توجّهی کردن، نادیده گرفتن، غفلت کردن
ادامه...
بی تَوَجُّهی کَردَن، نادیدِه گِرِفتَن، غِفلَت کَردَن
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
dengan sangat baik
به طور عالی، خیلی خوب
ادامه...
بِه طُورِ عالی، خِیلی خوب
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
dilakukan dengan baik
خوب انجام شده، خوب انجام شد
ادامه...
خوب اَنجام شُدِه، خوب اَنجام شُد
دیکشنری اندونزیایی به فارسی