جدول جو
جدول جو

معنی asal - جستجوی لغت در جدول جو

asal
منشأ، منشاء
دیکشنری اندونزیایی به فارسی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

به طور بینی، بینی
دیکشنری پرتغالی به فارسی
به طور بینی، بینی
دیکشنری فرانسوی به فارسی
مشکل، مشکل ساز
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
مبدع بودن، سرچشمه می گیرند
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
بینی بودن، بینی
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
بینی بودن، بینی
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
به طور بینی، بینی
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
بینی بودن، بینی
دیکشنری پرتغالی به فارسی
مشکل
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
به طور مشکل ساز، مشکل ساز
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
خانگی
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
مشروعیت قانون، قانون اساسی
دیکشنری ترکی استانبولی به فارسی
اساسی، قانون اساسی
دیکشنری ترکی استانبولی به فارسی
از نظر بیوشیمیایی
دیکشنری ترکی استانبولی به فارسی
به طور الکتروشیمیایی، الکتروشیمیایی
دیکشنری ترکی استانبولی به فارسی
بینی بودن، بینی
دیکشنری فرانسوی به فارسی
بینی بودن، بینی
دیکشنری اسپانیایی به فارسی
برشته کردن، کباب، کباب پز کردن
دیکشنری اسپانیایی به فارسی
بینی
دیکشنری پرتغالی به فارسی
قانونی
دیکشنری ترکی استانبولی به فارسی
بینی
دیکشنری آلمانی به فارسی
بینی
دیکشنری انگلیسی به فارسی
آغاز، شروع، اوّلی
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
به طور بینی، بینی
دیکشنری اسپانیایی به فارسی
اسیدی، ترش
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
خیریّه
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
حمله کردن، حمله، دزدی کردن، هجوم آوردن
دیکشنری اسپانیایی به فارسی
مهاجم
دیکشنری اسپانیایی به فارسی
آغاز، منشاء
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
عیب یابی کردن، مشکل را برطرف کنید
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
به طور ژئو شیمیایی، از نظر ژئوشیمیایی
دیکشنری ترکی استانبولی به فارسی