معنی arti - جستجوی لغت در جدول جو
arti
معنی
ادامه...
مَعنی
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
artistik
هنری
ادامه...
هُنَری
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
artificialidad
مصنوعیت، مصنوعی بودن
ادامه...
مَصنوعِیَت، مَصنوعی بودَن
دیکشنری اسپانیایی به فارسی
artificial
تصنّعی، مصنوعی، ساخت دست انسان
ادامه...
تَصَنُّعی، مَصنوعی، ساخت دَست اِنسان
دیکشنری اسپانیایی به فارسی
articular
بیان کردن
ادامه...
بَیان کَردَن
دیکشنری اسپانیایی به فارسی
articulador
اداکننده، مفصّل کننده
ادامه...
اَداکُنَندِه، مُفَصَّل کُنَندِه
دیکشنری اسپانیایی به فارسی
articulación
توانایی بیان، مفصل، مفصل بندی
ادامه...
تَواناییِ بَیان، مَفصَل، مَفصَل بَندی
دیکشنری اسپانیایی به فارسی
artikulieren
بیان کردن
ادامه...
بَیان کَردَن
دیکشنری آلمانی به فارسی
artikulator
اداکننده، مفصّل کننده
ادامه...
اَداکُنَندِه، مُفَصَّل کُنَندِه
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
artilugio
دستگاه، ساخت و ساز
ادامه...
دَستگاه، ساخت و ساز
دیکشنری اسپانیایی به فارسی
artikulasi
مفصل بندی
ادامه...
مَفصَل بَندی
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
artisticamente
به طور هنرمندانه، هنرمندانه، به طور هنری
ادامه...
بِه طُورِ هُنَرمَندانِه، هُنَرمَندانِه، بِه طُورِ هُنَری
دیکشنری پرتغالی به فارسی
artista
اجراکننده، هنرمند
ادامه...
اِجراکُنَندِه، هُنَرمَند
دیکشنری پرتغالی به فارسی
artimanhas
فریب کاری ها، ترفندها
ادامه...
فَریب کاری ها، تَرفَندها
دیکشنری پرتغالی به فارسی
artificialmente
به طور مصنوعی، به صورت مصنوعی، به طور تصنّعی
ادامه...
بِه طُورِ مَصنوعی، بِه صورَتِ مَصنوعی، بِه طُورِ تَصَنُّعی
دیکشنری پرتغالی به فارسی
artificialidade
مصنوعیت، مصنوعی بودن، غیر طبیعی بودن
ادامه...
مَصنوعِیَت، مَصنوعی بودَن، غِیرِ طَبیعی بودَن
دیکشنری پرتغالی به فارسی
artificialmente
به طور مصنوعی، به صورت مصنوعی
ادامه...
بِه طُورِ مَصنوعی، بِه صورَتِ مَصنوعی
دیکشنری اسپانیایی به فارسی
artimañas
فریب کاری ها، ترفندها
ادامه...
فَریب کاری ها، تَرفَندها
دیکشنری اسپانیایی به فارسی
arte
هنرمندی، هنر
ادامه...
هُنَرمَندی، هُنَر
دیکشنری اسپانیایی به فارسی
artiste
هنرمند
ادامه...
هُنَرمَند
دیکشنری فرانسوی به فارسی
arte
هنرمندی، هنر
ادامه...
هُنَرمَندی، هُنَر
دیکشنری پرتغالی به فارسی
arte
هنرمندی، هنر
ادامه...
هُنَرمَندی، هُنَر
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
artı
اضافی، به علاوه
ادامه...
اِضافی، بِه عَلاوِه
دیکشنری ترکی استانبولی به فارسی
arts
پزشک، دکتر
ادامه...
پِزِشک، دُکتُر
دیکشنری هلندی به فارسی
art
هنرمندی، هنر
ادامه...
هُنَرمَندی، هُنَر
دیکشنری فرانسوی به فارسی
artistique
هنری
ادامه...
هُنَری
دیکشنری فرانسوی به فارسی
artisanat
استادکاری، صنایع دستی، صنعت دستی، هنر، هنر دست سازی
ادامه...
اُستادکاری، صَنایِع دَستی، صَنعَت دَستی، هُنَر، هُنَر دَست سازی
دیکشنری فرانسوی به فارسی
artista
هنرمند
ادامه...
هُنَرمَند
دیکشنری اسپانیایی به فارسی
artificiellement
به طور مصنوعی، به صورت مصنوعی
ادامه...
بِه طُورِ مَصنوعی، بِه صورَتِ مَصنوعی
دیکشنری فرانسوی به فارسی
artificiel
ساخت دست انسان، مصنوعی
ادامه...
ساخت دَست اِنسان، مَصنوعی
دیکشنری فرانسوی به فارسی
artificialité
غیر طبیعی بودن، مصنوعی بودن، مصنوعیت
ادامه...
غِیرِ طَبیعی بودَن، مَصنوعی بودَن، مَصنوعِیَت
دیکشنری فرانسوی به فارسی
articuler
بیان کردن
ادامه...
بَیان کَردَن
دیکشنری فرانسوی به فارسی
articulation
مفصل بندی، مفصل
ادامه...
مَفصَل بَندی، مَفصَل
دیکشنری فرانسوی به فارسی
articulateur
اداکننده، مفصّل کننده
ادامه...
اَداکُنَندِه، مُفَصَّل کُنَندِه
دیکشنری فرانسوی به فارسی
artificial
تصنّعی، مصنوعی
ادامه...
تَصَنُّعی، مَصنوعی
دیکشنری پرتغالی به فارسی