معنی aroma - جستجوی لغت در جدول جو
aroma
بو، عطر
ادامه...
بو، عِطر
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
aromatyzowany
مزّه دار، مزرعه
ادامه...
مَزِّه دار، مَزرَعِه
دیکشنری لهستانی به فارسی
secara aromatik
به طور معطّر، به صورت معطّر
ادامه...
بِه طُورِ مُعَطَّر، بِه صورَتِ مُعَطَّر
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
de manière aromatique
به طور معطّر، به صورت معطّر
ادامه...
بِه طُورِ مُعَطَّر، بِه صورَتِ مُعَطَّر
دیکشنری فرانسوی به فارسی
memberikan aroma
عطر دادن، عطر را ارائه می دهد
ادامه...
عِطر دادَن، عِطر را اِرائِه مِی دَهَد
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
aromatisch
به طور معطّر، معطّر
ادامه...
بِه طُورِ مُعَطَّر، مُعَطَّر
دیکشنری هلندی به فارسی
aromatiseren
عطر دادن، معطّر کردن
ادامه...
عِطر دادَن، مُعَطَّر کَردَن
دیکشنری هلندی به فارسی
aromalandırmak
عطر دادن، طعم و مزّه
ادامه...
عِطر دادَن، طَعم و مَزِّه
دیکشنری ترکی استانبولی به فارسی
aromatik
معطّر
ادامه...
مُعَطَّر
دیکشنری ترکی استانبولی به فارسی
aromatik bir şekilde
به طور معطّر، به صورت معطّر
ادامه...
بِه طُورِ مُعَطَّر، بِه صورَتِ مُعَطَّر
دیکشنری ترکی استانبولی به فارسی
aromatycznie
به طور معطّر، به طور مرموزی
ادامه...
بِه طُورِ مُعَطَّر، بِه طُورِ مَرموزی
دیکشنری لهستانی به فارسی
aromatyczny
معطّر
ادامه...
مُعَطَّر
دیکشنری لهستانی به فارسی
aromatyzować
عطر دادن، بخور دادن
ادامه...
عِطر دادَن، بُخور دادَن
دیکشنری لهستانی به فارسی
aromaticamente
به طور معطّر، به صورت معطّر
ادامه...
بِه طُورِ مُعَطَّر، بِه صورَتِ مُعَطَّر
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
aromatiser
عطر دادن، طعم و مزّه
ادامه...
عِطر دادَن، طَعم و مَزِّه
دیکشنری فرانسوی به فارسی
aromatico
معطّر
ادامه...
مُعَطَّر
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
aromatizzare
عطر دادن، طعم و مزّه
ادامه...
عِطر دادَن، طَعم و مَزِّه
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
aromatizzato
مزّه دار، طعم دار شده
ادامه...
مَزِّه دار، طَعم دار شُدِه
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
aromaticamente
به طور معطّر، به صورت معطّر
ادامه...
بِه طُورِ مُعَطَّر، بِه صورَتِ مُعَطَّر
دیکشنری پرتغالی به فارسی
aromatizar
عطر دادن، طعم و مزّه
ادامه...
عِطر دادَن، طَعم و مَزِّه
دیکشنری پرتغالی به فارسی
aromatisch
به طور معطّر، معطّر
ادامه...
بِه طُورِ مُعَطَّر، مُعَطَّر
دیکشنری آلمانی به فارسی
aromatisieren
عطر دادن، طعم و مزّه
ادامه...
عِطر دادَن، طَعم و مَزِّه
دیکشنری آلمانی به فارسی
aromatisiert
مزّه دار، طعم دار شده
ادامه...
مَزِّه دار، طَعم دار شُدِه
دیکشنری آلمانی به فارسی
aromatizar
عطر دادن، معطّر کردن
ادامه...
عِطر دادَن، مُعَطَّر کَردَن
دیکشنری اسپانیایی به فارسی
aromatique
معطّر
ادامه...
مُعَطَّر
دیکشنری فرانسوی به فارسی
aromatisé
مزّه دار، طعم دار شده
ادامه...
مَزِّه دار، طَعم دار شُدِه
دیکشنری فرانسوی به فارسی
gearomatiseerd
مزّه دار، طعم دار شده
ادامه...
مَزِّه دار، طَعم دار شُدِه
دیکشنری هلندی به فارسی