معنی armare - جستجوی لغت در جدول جو
armare
تجهیز کردن، بازو
ادامه...
تَجهیز کَردَن، بازو
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
errare
اشتباه کردن، اشتباه کن
ادامه...
اِشتِباه کَردَن، اِشتِباه کُن
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
tremare
لرزیدن
ادامه...
لَرزیدَن
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
variare
تغییر دادن، متفاوت است
ادامه...
تَغییر دادَن، مُتِفاوِت اَست
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
urtare
برخورد کردن، دست انداز، کوبیدن
ادامه...
برخورد کَردَن، دَست اَنداز، کوبیدَن
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
urlare
غرّیدن، فریاد زدن
ادامه...
غُرّیدَن، فَریاد زَدَن
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
calmare
آرام کردن، آرام
ادامه...
آرام کَردَن، آرام
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
bramare
طمع کردن، اشتیاق
ادامه...
طَمَع کَردَن، اِشتیاق
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
orlare
حاشیه دوزی کردن، سجاف
ادامه...
حاشیُه دوزی کَردَن، سِجاف
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
firmare
امضا کردن، علامت بزنید
ادامه...
اِمضا کَردَن، عَلامَت بِزَنید
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
armer
تجهیز کردن، بازو
ادامه...
تَجهیز کَردَن، بازو
دیکشنری فرانسوی به فارسی
avare
بخیل، خسیس، طمعکار، غیر سخاوتمند
ادامه...
بَخِیل، خَسیس، طَمَعکار، غِیرِ سِخاوَتمَند
دیکشنری فرانسوی به فارسی
amore
عشق
ادامه...
عِشق
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
amaro
تلخ
ادامه...
تَلخ
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
armer
فقیرتر
ادامه...
فَقیرتَر
دیکشنری هلندی به فارسی
rare
کم یاب، نادر، متفرّق، نایاب
ادامه...
کَم یاب، نادِر، مُتِفَرِّق، نایاب
دیکشنری فرانسوی به فارسی
remare
پارویی زدن، ردیف
ادامه...
پارویی زَدَن، رَدیف
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
fermare
جلوگیری کردن، توقّف، متوقّف کردن
ادامه...
جِلوگیری کَردَن، تَوَقُّف، مُتِوَقِّف کَردَن
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
armar
تجهیز کردن، بازو، زره پوش کردن
ادامه...
تَجهیز کَردَن، بازو، زِرِه پوش کَردَن
دیکشنری اسپانیایی به فارسی
narrare
شرح دادن، روایت کند
ادامه...
شَرح دادَن، رِوایَت کُنَد
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
armar
تجهیز کردن، بازو
ادامه...
تَجهیز کَردَن، بازو
دیکشنری پرتغالی به فارسی
arare
شخم زدن
ادامه...
شُخم زَدَن
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
amare
دوست داشتن، عشق
ادامه...
دوست داشتَن، عِشق
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
barbare
بربر، وحشیانه، وحشی
ادامه...
بَربَر، وَحشیانِه، وَحشی
دیکشنری فرانسوی به فارسی
Warfare
جنگ افروزی، جنگ
ادامه...
جَنگ اَفروزی، جَنگ
دیکشنری انگلیسی به فارسی
parlare
حرف زدن، صحبت کنید، صحبت کردن
ادامه...
حَرف زَدَن، صُحبَت کُنید، صُحبَت کَردَن
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
ardore
اشتیاق، شور و شوق، شور و اشتیاق
ادامه...
اِشتیاق، شور و شُوق، شور و اِشتیاق
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
fumare
بخار کردن، سیگار کشیدن، دود کردن
ادامه...
بُخار کَردَن، سیگار کِشیدَن، دود کَردَن
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
animare
روح دادن، جان دادن، زنده کردن
ادامه...
روح دادَن، جان دادَن، زِندِه کَردَن
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
andare
رفتن، برو
ادامه...
رَفتَن، بِرو
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
alzare
بلند کردن، بالا بردن، پرچم بلند کردن
ادامه...
بُلَند کَردَن، بالا بُردَن، پَرچَم بُلَند کَردَن
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
cremare
سوزاندن جسد، سوزاندن
ادامه...
سوزاندَن جَسَد، سوزاندَن
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
creare
ایجاد کردن، ایجاد کنید
ادامه...
ایجاد کَردَن، ایجاد کُنید
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
formare
شکل دادن، فرم
ادامه...
شَکل دادَن، فُرم
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
arar
شخم زدن
ادامه...
شُخم زَدَن
دیکشنری اسپانیایی به فارسی