معنی arah - جستجوی لغت در جدول جو
arah
جهت
ادامه...
جَهَت
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
ke arah barat
غربی گونه، به سمت غرب
ادامه...
غَربی گونِه، بِه سَمتِ غَرب
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
menatap marah
نگاه خشمگین انداختن، عصبانی به نظر می رسید
ادامه...
نِگَاه خَشمگین اَنداختَن، عَصَبانی بِه نَظَر مِی رِسید
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
dengan penuh kemarahan
به طور خشمگینانه، با خشم کامل
ادامه...
بِه طُورِ خَشمگینانِه، با خَشم کامِل
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
dengan penuh amarah
به طور خشمگینانه، با خشم کامل
ادامه...
بِه طُورِ خَشمگینانِه، با خَشم کامِل
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
haus darah
خون آشام، تشنگی خون
ادامه...
خون آشام، تِشنِگی خون
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
keadaan marah
خشمناکی، حالت عصبانی
ادامه...
خَشمناکی، حالَت عَصَبانی
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
ke arah utara
شمالی وار، به سمت شمال
ادامه...
شُمالی وار، بِه سَمتِ شُمال
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
keterarahan
جهت مندی، مستقیم بودن
ادامه...
جَهَت مَندی، مُستَقیم بودَن
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
mengarahkan
آدرس دادن، مستقیم، راهنمایی کردن، جهت دادن
ادامه...
آدرِس دادَن، مُستَقیم، راهنَمایی کَردَن، جَهَت دادَن
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
keparahan
شدّت
ادامه...
شِدَّت
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
kemarahan
عصبانیّت، خشم
ادامه...
عَصَبانیَّت، خَشم
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
memarahi
سرزنش کردن
ادامه...
سَرزَنِش کَردَن
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
berlumuran darah
خونین، پوشیده از خون
ادامه...
خونین، پوشیدِه اَز خون
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
berdarah
خون ریختن، خونین
ادامه...
خون ریختَن، خونین
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
berbalik arah
واکنش معکوس دادن، برگرد
ادامه...
وَاکُنِش مَعکوس دادَن، بَرگَرد
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
mengarah
هدف گذاری کردن، منجر می شود
ادامه...
هَدَف گُذاری کَردَن، مُنجَر مِی شَوَد
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
mengarahkan ulang
هدایت مجدّد کردن، تغییر مسیر
ادامه...
هِدایَت مُجَدَّد کَردَن، تَغییر مَسیر
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
marah
عصبانیّت داشتن، عصبانی، خشمگین، عاصف، خشمگین بودن، خشن و بی رحم
ادامه...
عَصَبانیَّت داشتَن، عَصَبانی، خَشمگین، عاصِف، خَشمگین بودَن، خَشِن و بی رَحم
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
dengan mudah marah
با عصبانیّت، به راحتی عصبانی می شوند
ادامه...
با عَصَبانیَّت، بِه راحَتی عَصَبانی مِی شَوَند
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
parah
شدید، انتقادی
ادامه...
شَدید، اِنتِقادی
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
arar
شخم زدن
ادامه...
شُخم زَدَن
دیکشنری اسپانیایی به فارسی
arar
شخم زدن
ادامه...
شُخم زَدَن
دیکشنری پرتغالی به فارسی
araf
برزخ
ادامه...
بَرزَخ
دیکشنری ترکی استانبولی به فارسی
ara
میانه، تماس بگیرید، استراحت
ادامه...
میانِه، تَماس بِگیرید، اِستِراحَت
دیکشنری ترکی استانبولی به فارسی
dengan darah
با خونریزی، با خون
ادامه...
با خونریزی، با خون
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
dengan marah
به طور عصبانی، با عصبانیّت، عصبی، عصبانیّت آمیز، به طور خشمگین، به طور عصبی، به شدّت خشمگین، خشمگینانه
ادامه...
بِه طُورِ عَصَبانی، با عَصَبانیَّت، عَصَبی، عَصَبانیَّت آمیز، بِه طُورِ خَشمگین، بِه طُورِ عَصَبی، بِه شِدَّت خَشمگین، خَشمگینانِه
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
membuat marah
خشمگین کردن، عصبانی کردن
ادامه...
خَشمگین کَردَن، عَصَبانی کَردَن
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
dengan haus akan darah
با تشنگی به خون، با تشنگی خون
ادامه...
با تِشنِگی بِه خون، با تِشنِگی خون
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
dengan cara yang membuat marah
به طور عصبی کننده، به شکلی عصبانی
ادامه...
بِه طُورِ عَصَبی کُنَندِه، بِه شِکلی عَصَبانی
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
dengan cara pemarah
به طور بداخلاق، به روشی بداخلاق
ادامه...
بِه طُورِ بَداَخلاق، بِه رَوِشی بَداَخلاق
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
cepat marah
سرکش، آسان عصبانی شدن
ادامه...
سَرکِش، آسان عَصَبانی شُدَن
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
dengan cara berdarah
به طور خونین، به روشی خونین
ادامه...
بِه طُورِ خونین، بِه رَوِشی خونین
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
mengotori darah
خونین کردن، خون را آلوده می کند
ادامه...
خونین کَردَن، خون را آلودِه مِی کُند
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
pemarah
بدخلق، فرد عصبانی، عبوس، زود رنج، ناراحت، زودجوش، آزمایشی
ادامه...
بَدخُلق، فَرد عَصَبانی، عَبوس، زود رَنج، ناراحَت، زودجوش، آزمایِشی
دیکشنری اندونزیایی به فارسی