معنی aktor - جستجوی لغت در جدول جو
aktor
بازیگر
ادامه...
بازیگَر
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
aktor
بازیگر، خنده دار
ادامه...
بازیگَر، خَندِه دار
دیکشنری لهستانی به فارسی
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
Attraktor
جاذب، جذب کننده
ادامه...
جاذِب، جَذب کُنَندِه
دیکشنری آلمانی به فارسی
faktorizasyon
عاملیت، فاکتورسازی
ادامه...
عامِلِیَت، فاکتُورسازی
دیکشنری ترکی استانبولی به فارسی
atraktor
جاذب، جذّابیت
ادامه...
جاذِب، جَذّابِیَت
دیکشنری لهستانی به فارسی
stanowisko redaktora
ویراستاری، نابود شده است
ادامه...
ویراستاری، نابود شُدِه اَست
دیکشنری لهستانی به فارسی
faktoryzacja
عاملیت، فاکتوریزه کردن
ادامه...
عامِلِیَت، فاکتُوریزِه کَردَن
دیکشنری لهستانی به فارسی
faktoryzować
عامل بودن، عامل تعیین کننده
ادامه...
عامِل بودَن، عامِل تَعیین کُنَندِه
دیکشنری لهستانی به فارسی
subkontraktor
پیمانکار فرعی
ادامه...
پِیمانکار فَرعی
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
redaktor
ویراستار، تصحیح کننده
ادامه...
ویراستار، تَصحِیح کُنَندِه
دیکشنری لهستانی به فارسی
kontraktor
پیمانکار
ادامه...
پِیمانکار
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
faktorisasi
عاملیت، فاکتورسازی
ادامه...
عامِلِیَت، فاکتُورسازی
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
faktorisieren
عامل بودن، فاکتوریزه کردن
ادامه...
عامِل بودَن، فاکتُوریزِه کَردَن
دیکشنری آلمانی به فارسی
Faktorisierung
عاملیت، فاکتورسازی
ادامه...
عامِلِیَت، فاکتُورسازی
دیکشنری آلمانی به فارسی
memfaktorkan
عامل بودن، شمول
ادامه...
عامِل بودَن، شُمول
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
ator
بازیگر
ادامه...
بازیگَر
دیکشنری پرتغالی به فارسی
autor
نویسنده، دیالکتیک
ادامه...
نِویسَندِه، دیالِکتیک
دیکشنری لهستانی به فارسی
autor
نویسنده
ادامه...
نَوِیسَندِه
دیکشنری پرتغالی به فارسی
autor
نویسنده
ادامه...
نَوِیسَندِه
دیکشنری اسپانیایی به فارسی
actor
بازیگر
ادامه...
بازیگَر
دیکشنری اسپانیایی به فارسی
Stressfaktor
فشاردهنده، عامل استرس
ادامه...
فِشاردَهَندِه، عامِل اِستِرِس
دیکشنری آلمانی به فارسی