معنی abituale - جستجوی لغت در جدول جو
abituale
عادّی، معمولی
ادامه...
عادّی، مَعمولی
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
abituare
عادت دادن، عادت کن
ادامه...
عادَت دادَن، عادَت کُن
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
habitual
رایج، معمولی، عادّی
ادامه...
رایِج، مَعمولی، عادّی
دیکشنری اسپانیایی به فارسی
abissale
عمیق، افتضاح
ادامه...
عَمیق، اِفتِضاح
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
habitual
رایج، معمولی، عادّی
ادامه...
رایِج، مَعمولی، عادّی
دیکشنری پرتغالی به فارسی
Habitual
عادّی، معمولی
ادامه...
عادّی، مَعمولی
دیکشنری انگلیسی به فارسی
abitare
سکونت داشتن، ساکن شدن
ادامه...
سُکونَت داشتَن، ساکِن شُدَن
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
rituale
آیین گونه، مراسم
ادامه...
آیین گونِه، مَراسِم
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
attuale
جاری
ادامه...
جاری
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
in modo abituale
به طور معمول، به روشی معمولی
ادامه...
بِه طُورِ مَعمول، بِه رَوِشی مَعمولی
دیکشنری ایتالیایی به فارسی