معنی abbrechen - جستجوی لغت در جدول جو
abbrechen
ویران کردن، لغو
ادامه...
ویران کَردَن، لَغو
دیکشنری آلمانی به فارسی
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
anbrechen
طلوع کردن، سپیده دم
ادامه...
طُلوع کَردَن، سِپیدِه دَم
دیکشنری آلمانی به فارسی
abrechnen
صورتحساب دادن، حلّ و فصل شود
ادامه...
صورَتحِساب دادَن، حَلّ و فَصل شَوَد
دیکشنری آلمانی به فارسی
erbrechen
استفراغ کردن
ادامه...
اِستِفراغ کَردَن
دیکشنری آلمانی به فارسی
ausbrechen
فوران کردن، شکستن
ادامه...
فَوَران کَردَن، شِکَستَن
دیکشنری آلمانی به فارسی
abbuchen
برداشت کردن، بدهی
ادامه...
بَرداشت کَردَن، بِدِهی
دیکشنری آلمانی به فارسی
brechen
پشیمان شدن، شکستن
ادامه...
پَشیمان شُدَن، شِکَستَن
دیکشنری آلمانی به فارسی