جدول جو
جدول جو

معنی Water - جستجوی لغت در جدول جو

Water
آب دادن، آب
دیکشنری انگلیسی به فارسی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

آبکی
دیکشنری انگلیسی به فارسی
کوتاه کردن، خانم
دیکشنری فرانسوی به فارسی
تزلزل کردن، تزلزل
دیکشنری انگلیسی به فارسی
تأمین کردن، تهیّه کردن
دیکشنری انگلیسی به فارسی
تاریخ گذاشتن، تاریخ
دیکشنری فرانسوی به فارسی
زدن، در زدن، ضربه زدن، تنیس زدن، برخورد کردن، چرخاندن، کوبیدن، شکنجه کردن، هم زدن
دیکشنری پرتغالی به فارسی
دیرتر، بعداً
دیکشنری انگلیسی به فارسی
دیرتر، بعداً
دیکشنری هلندی به فارسی
آب بند، ضدّ آب
دیکشنری انگلیسی به فارسی
ضدّآب
دیکشنری انگلیسی به فارسی
آب زده، غرق آب
دیکشنری انگلیسی به فارسی
آبگرفته کردن
دیکشنری انگلیسی به فارسی
آبکی بودن، آبکی
دیکشنری انگلیسی به فارسی