جدول جو
جدول جو

معنی Trivial - جستجوی لغت در جدول جو

Trivial
جزئی، ناچیز
دیکشنری انگلیسی به فارسی
Trivial
مقدمه مفهومی درباره واژه
بدیهی (Trivial) در علوم کامپیوتر به مسائل، الگوریتم ها یا عملیاتی اطلاق می شود که راه حل ساده و مستقیم دارند و نیازی به محاسبات یا تحلیل پیچیده ندارند. این اصطلاح معمولاً برای مواردی به کار می رود که یا به قدری ساده هستند که نیاز به توضیح ندارند، یا راه حل آنها به صورت شهودی واضح است. در تحلیل الگوریتم ها، موارد بدیهی معمولاً به عنوان پایه ای برای حل مسائل پیچیده تر استفاده می شوند. تشخیص صحیح موارد بدیهی می تواند به بهینه سازی کد و بهبود عملکرد سیستم کمک کند.
کاربرد واژه در برنامه نویسی یا زیرشاخه های فناوری اطلاعات
در تحلیل الگوریتم ها، برای توصیف حالات پایه بازگشت استفاده می شود. در برنامه نویسی، برای اشاره به پیاده سازی های ساده و مستقیم کاربرد دارد. در ریاضیات محاسباتی، به مسائلی که نیاز به محاسبه ندارند اطلاق می شود. در یادگیری ماشین، به مدل های پایه که پیچیدگی ندارند گفته می شود. در پایگاه داده، به پرس وجوهای ساده که به بهینه سازی نیاز ندارند اشاره دارد. در مهندسی نرم افزار، به تست های ساده که خطاهای آشکار را پیدا می کنند گفته می شود. در محاسبات موازی، به کارهایی که تقسیم پذیر نیستند اطلاق می شود.
مثال های واقعی و کاربردی در زندگی یا پروژه های IT
1. حالت پایه در الگوریتم فاکتوریل (0! = 1) 2. تابع مقایسه دو عدد صحیح 3. مقداردهی اولیه متغیرها 4. پرس وجوی SELECT ساده بدون شرط 5. مدل خطی پایه در یادگیری ماشین 6. تست بررسی null بودن یک اشاره گر 7. جمع دو عدد صحیح کوچک 8. بررسی تهی بودن یک لیست 9. انتساب مقدار ثابت به متغیر 10. برگرداندن مقدار ثابت از تابع.
نقش واژه در توسعه نرم افزار یا معماری سیستم ها
در معماری نرم افزار، تشخیص موارد بدیهی به ساده سازی طراحی کمک می کند. در الگوریتم های بازگشتی، حالات بدیهی شرط خروج را تعیین می کنند. در بهینه سازی کد، شناسایی بخش های بدیهی امکان حذف یا ساده سازی را فراهم می کند. در تست نرم افزار، موارد بدیهی پایه ای برای تست های پیچیده تر هستند. در طراحی سیستم های توزیع شده، تشخیص کارهای بدیهی به توزیع مناسب کمک می کند. در پردازش موازی، کارهای بدیهی معمولاً به صورت سریع اجرا می شوند.
شروع استفاده از این واژه در تاریخچه فناوری و تکامل آن در سال های مختلف
مفهوم بدیهی به ریاضیات محض بازمی گردد. در دهه 1950، در نظریه محاسبات مطرح شد. در دهه 1960، در تحلیل الگوریتم ها استفاده شد. در دهه 1970، در برنامه نویسی ساخت یافته کاربرد یافت. در دهه 1980، در مهندسی نرم افزار استاندارد شد. در دهه 1990، در تست نرم افزار گسترش یافت. در دهه 2000، در محاسبات موازی اهمیت پیدا کرد. امروزه، در بهینه سازی کد و سیستم های هوشمند کاربرد دارد.
تفکیک آن از واژگان مشابه
بدیهی با ساده (Simple) که ممکن است نیاز به تحلیل داشته باشد تفاوت دارد. با پیش پاافتاده (Mundane) که بار معنایی منفی دارد متفاوت است. با واضح (Obvious) که بیشتر به درک مربوط است تفاوت دارد. با ابتدایی (Elementary) که به سطح پایه اشاره دارد نیز تفاوت دارد.
شیوه پیاده سازی واژه در زبان های برنامه نویسی مختلف
در Python به صورت توابع یک خطی پیاده سازی می شود. در Java به عنوان متدهای ساده کلاس ها استفاده می شود. در C به صورت ماکرو یا توابع کوتاه پیاده سازی می شود. در Haskell به صورت توابع پایه تعریف می شود. در SQL به صورت پرس وجوهای بدون JOIN استفاده می شود. در JavaScript به صورت توابع arrow ساده پیاده سازی می شود. در Rust به صورت توابعی که مستقیماً مقدار برمی گردانند استفاده می شود.
چالش ها یا سوءبرداشت های رایج در مورد آن
1. تصور اینکه تمام موارد بدیهی بی اهمیت هستند 2. عدم درک تفاوت بین بدیهی و ساده 3. باور غلط درباره عدم نیاز به تست موارد بدیهی 4. تصور اشتباه درباره عدم تأثیر بر عملکرد 5. عدم توجه به نقش موارد بدیهی در الگوریتم ها 6. باور نادرست درباره عدم نیاز به مستندسازی 7. تصور اینکه موارد بدیهی همیشه بهینه هستند 8. عدم درک کاربرد در معماری های پیچیده.
نتیجه گیری کاربردی برای استفاده در متون تخصصی و آموزشی
مفهوم بدیهی در علوم کامپیوتر نقش مهمی در ساده سازی مسائل پیچیده دارد. تشخیص صحیح موارد بدیهی می تواند به طراحی الگوریتم های کارآمدتر و کدهای بهینه تر منجر شود. در حالی که موارد بدیهی راه حل ساده ای دارند، نباید از اهمیت آنها در ساختار کلی سیستم غافل شد. درک عمیق این مفهوم به توسعه دهندگان کمک می کند تا تعادل مناسبی بین سادگی و پیچیدگی در طراحی سیستم ها برقرار کنند.
تصویری از Trivial
تصویر Trivial
فرهنگ اصطلاحات فناوری اطلاعات IT

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

به طور بی اهمیّت، بی اهمیّت
دیکشنری انگلیسی به فارسی
جزئی، ناچیز
دیکشنری فرانسوی به فارسی
جزئی، ناچیز
دیکشنری اسپانیایی به فارسی
جزئی، ناچیز
دیکشنری پرتغالی به فارسی
به طور بی اهمیّت، ناچیز، جزئی
دیکشنری آلمانی به فارسی
جزئی، ناچیز، به طور بی اهمیّت
دیکشنری هلندی به فارسی
قبیله ای
دیکشنری انگلیسی به فارسی
بی اهمیّتی سازی، بی اهمیّت جلوه دادن
دیکشنری انگلیسی به فارسی
جزئی نگری، بی اهمیّتی
دیکشنری انگلیسی به فارسی
جزئی نگری، بی اهمیّتی
دیکشنری آلمانی به فارسی
بی اهمیّتی سازی، بی اهمیّت جلوه دادن
دیکشنری آلمانی به فارسی