معنی Pastiness - جستجوی لغت در جدول جو
Pastiness
چسبندگی، خمیری
ادامه...
چَسبَندِگی، خَمیری
دیکشنری انگلیسی به فارسی
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
Tastiness
خوشمزگی، خوش طعم بودن
ادامه...
خُوشمَزِگی، خُوش طَعم بودَن
دیکشنری انگلیسی به فارسی
Hastiness
شتابزدگی، عجله
ادامه...
شِتابزَدِگی، عَجَلِه
دیکشنری انگلیسی به فارسی
Nastiness
زشت رویی، زننده
ادامه...
زِشت رویی، زَنَندِه
دیکشنری انگلیسی به فارسی
Pushiness
پررویی، فشار
ادامه...
پُررویی، فِشار
دیکشنری انگلیسی به فارسی
Saltiness
نمکین بودن، شوری
ادامه...
نَمَکین بودَن، شوری
دیکشنری انگلیسی به فارسی
Rustiness
زنگ زدگی
ادامه...
زَنگ زَدِگی
دیکشنری انگلیسی به فارسی
Cattiness
زهر زبانی، گربه ای
ادامه...
زَهر زَبانی، گُربِه ای
دیکشنری انگلیسی به فارسی
Pettiness
کوچکی، کوچک بودن
ادامه...
کوچَکی، کوچَک بودَن
دیکشنری انگلیسی به فارسی
Testiness
تندخویی، شهادت
ادامه...
تُندخویی، شَهادَت
دیکشنری انگلیسی به فارسی
Gassiness
گازدار بودن، گاز گرفتگی
ادامه...
گازدار بودَن، گاز گِرِفتِگی
دیکشنری انگلیسی به فارسی
Mustiness
بوی کپک، خرسندی
ادامه...
بوی کَپَک، خُرسَندی
دیکشنری انگلیسی به فارسی
Vastness
وسعت
ادامه...
وُسعَت
دیکشنری انگلیسی به فارسی
Fastness
استحکام
ادامه...
اِستِحکام
دیکشنری انگلیسی به فارسی