معنی Moderate - جستجوی لغت در جدول جو
Moderate
معتدل کردن، متوسّط
ادامه...
مُعتَدِل کَردَن، مُتِوَسِّط
دیکشنری انگلیسی به فارسی
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
Moderately
به طور معتدل، به طور متوسّط
ادامه...
بِه طُورِ مُعتَدِل، بِه طُورِ مُتِوَسِّط
دیکشنری انگلیسی به فارسی
Tolerate
تحمّل کردن
ادامه...
تَحَمُّل کَردَن
دیکشنری انگلیسی به فارسی
moderato
متوسّط
ادامه...
مُتِوَسِّط
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
moderare
معتدل کردن، متوسّط
ادامه...
مُعتَدِل کَردَن، مُتِوَسِّط
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
Federate
متّحد کردن، فدراسیون
ادامه...
مُتَّحِد کَردَن، فِدِراسیون
دیکشنری انگلیسی به فارسی
Moderator
مدیر جلسه، مجری
ادامه...
مُدیر جَلَسِه، مُجری
دیکشنری آلمانی به فارسی
Modulate
تنظیم کردن، تعدیل کردن
ادامه...
تَنظِیم کَردَن، تَعدِیل کَردَن
دیکشنری انگلیسی به فارسی
Moderator
مدیر جلسه، مجری
ادامه...
مُدیر جَلَسِه، مُجری
دیکشنری انگلیسی به فارسی
moderat
متوسّط
ادامه...
مُتِوَسِّط
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
moderat
متوسّط
ادامه...
مُتِوَسِّط
دیکشنری آلمانی به فارسی