معنی Loosen - جستجوی لغت در جدول جو
Loosen
شل کردن
ادامه...
شُل کَردَن
دیکشنری انگلیسی به فارسی
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
Loose
آزاد، شل
ادامه...
آزاد، شُل
دیکشنری انگلیسی به فارسی
Worsen
بدتر شدن، بدتر شده
ادامه...
بَدتَر شُدَن، بَدتَر شُدِه
دیکشنری انگلیسی به فارسی
Woolen
پشمی
ادامه...
پَشمی
دیکشنری انگلیسی به فارسی
Wooden
چوبی
ادامه...
چوبی
دیکشنری انگلیسی به فارسی
zoomen
حاشیه دوزی کردن، بزرگنمایی
ادامه...
حاشیُه دوزی کَردَن، بُزُرگنَمایی
دیکشنری هلندی به فارسی
zoomen
زوم کردن، بزرگنمایی
ادامه...
زوم کَردَن، بُزُرگنَمایی
دیکشنری آلمانی به فارسی
gooien
ریختن، پرتاب کردن
ادامه...
ریختَن، پَرتاب کَردَن
دیکشنری هلندی به فارسی
Lessen
کاهش دادن، کم کردن
ادامه...
کاهِش دادَن، کَم کَردَن
دیکشنری انگلیسی به فارسی
Loosely
شلخته، آزادانه
ادامه...
شَلَختِه، آزادانِه
دیکشنری انگلیسی به فارسی
morsen
ریختن
ادامه...
ریختَن
دیکشنری هلندی به فارسی
botsen
برخورد کردن، برخورد، تصادم کردن، تصادف کردن، به شدّت کوبیدن
ادامه...
برخورد کَردَن، بَرخُورد، تَصَادُم کَردَن، تَصَادُف کَردَن، بِه شِدَّت کوبیدَن
دیکشنری هلندی به فارسی
lossen
تخلیه کردن، تخلیه، بارگیری را متوقّف کردن
ادامه...
تَخلِیَه کَردَن، تَخلِیَه، بارگیری را مُتِوَقِّف کَردَن
دیکشنری هلندی به فارسی
Looseness
شل بودن
ادامه...
شُل بودَن
دیکشنری انگلیسی به فارسی
Lose
از دست دادن
ادامه...
اَز دَست دادَن
دیکشنری انگلیسی به فارسی