معنی Jostle - جستجوی لغت در جدول جو
Jostle
هل دادن
ادامه...
هُل دادَن
دیکشنری انگلیسی به فارسی
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
hostile
دشمنانه، خصمانه
ادامه...
دُشمَنانِه، خَصمانِه
دیکشنری فرانسوی به فارسی
Bustle
شلوغی کردن، شلوغی
ادامه...
شُلوغی کَردَن، شُلوغی
دیکشنری انگلیسی به فارسی
Rustle
خش خش کردن، خش خش
ادامه...
خَش خَش کَردَن، خَش خَش
دیکشنری انگلیسی به فارسی
Costly
گران، پرهزینه
ادامه...
گِران، پُرهَزینِه
دیکشنری انگلیسی به فارسی
Justly
عادلانه
ادامه...
عادِلانِه
دیکشنری انگلیسی به فارسی
Hustle
تلاش کردن، شلوغی
ادامه...
تَلاش کَردَن، شُلوغی
دیکشنری انگلیسی به فارسی
Hostile
دشمنانه، خصمانه
ادامه...
دُشمَنانِه، خَصمانِه
دیکشنری انگلیسی به فارسی
Mostly
بیشتر اوقات، اکثراً
ادامه...
بیشتَرِ اُوقات، اَکثَراً
دیکشنری انگلیسی به فارسی
Nestle
چمبیدن، نستله
ادامه...
چَمبیدَن، نِستلِه
دیکشنری انگلیسی به فارسی
Bottle
بطری کردن، بطری
ادامه...
بُطری کَردَن، بُطری
دیکشنری انگلیسی به فارسی
ostile
دشمنانه، خصمانه
ادامه...
دُشمَنانِه، خَصمانِه
دیکشنری ایتالیایی به فارسی