معنی Hominess - جستجوی لغت در جدول جو
Hominess
خانگی بودن، اخلاص
ادامه...
خانِگی بودَن، اِخلاص
دیکشنری انگلیسی به فارسی
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
Roominess
فضای بزرگ، جادار بودن
ادامه...
فَضایِ بُزُرگ، جادار بودَن
دیکشنری انگلیسی به فارسی
Pokiness
کندی
ادامه...
کُندی
دیکشنری انگلیسی به فارسی
Coziness
راحتی، دنج بودن
ادامه...
راحَتی، دِنج بودَن
دیکشنری انگلیسی به فارسی
Foaminess
پف دار بودن، کف کردن
ادامه...
پُف دار بودَن، کَف کَردَن
دیکشنری انگلیسی به فارسی
Foxiness
زیرکی، روباهی
ادامه...
زیرَکی، روباهی
دیکشنری انگلیسی به فارسی
Ooziness
ترشّح، ترشّحات
ادامه...
تَرَشُّح، تَرَشُّحات
دیکشنری انگلیسی به فارسی
Dopiness
کرخی بودن، بی حسّی
ادامه...
کِرِخی بودَن، بی حِسّی
دیکشنری انگلیسی به فارسی
Haziness
مه آلودگی، گیجی
ادامه...
مِه آلودِگی، گیجی
دیکشنری انگلیسی به فارسی
Homeliness
خانگی، خانه داری
ادامه...
خانِگی، خانِه داری
دیکشنری انگلیسی به فارسی
Homeless
بی خانمان
ادامه...
بی خانِمان
دیکشنری انگلیسی به فارسی
Nosiness
فضول گری، سرگیجه
ادامه...
فُضول گَری، سَرگیجِه
دیکشنری انگلیسی به فارسی
Hotness
گرما، گرمی
ادامه...
گَرما، گَرمی
دیکشنری انگلیسی به فارسی