معنی Experimental - جستجوی لغت در جدول جو
Experimental
آزمایشی، تجربی
ادامه...
آزمایِشی، تَجرُبِی
دیکشنری انگلیسی به فارسی
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
Experimentally
به طور تجربی، به صورت تجربی
ادامه...
بِه طُورِ تَجرُبِی، بِه صورَتِ تَجرُبِی
دیکشنری انگلیسی به فارسی
experimental
آزمایشی، تجربی
ادامه...
آزمایِشی، تَجرُبِی
دیکشنری اسپانیایی به فارسی
experimental
آزمایشی، تجربی
ادامه...
آزمایِشی، تَجرُبِی
دیکشنری پرتغالی به فارسی
experimentar
آزمایش کردن، آزمایش، تجربه کردن، لگام زدن
ادامه...
آزمایِش کَردَن، آزمایِش، تَجرُبِه کَردَن، لَگام زَدَن
دیکشنری اسپانیایی به فارسی
expérimental
آزمایشی، تجربی
ادامه...
آزمایِشی، تَجرُبِی
دیکشنری فرانسوی به فارسی
experimentar
لگام زدن، سعی کنید، تجربه کردن، آزمایش کردن
ادامه...
لَگام زَدَن، سَعی کُنید، تَجرُبِه کَردَن، آزمایِش کَردَن
دیکشنری پرتغالی به فارسی
Experiment
آزمایش
ادامه...
آزمایِش
دیکشنری آلمانی به فارسی
Experiment
آزمایش، آزمایش کردن
ادامه...
آزمایِش، آزمایِش کَردَن
دیکشنری انگلیسی به فارسی