معنی Entrance - جستجوی لغت در جدول جو
Entrance
ورود، ورودی
ادامه...
وُرُود، وُرُودی
دیکشنری انگلیسی به فارسی
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
Entranced
فریب خورده، وارد شده
ادامه...
فَریب خُوردِه، وارِد شُدِه
دیکشنری انگلیسی به فارسی
Estrange
بیگانه کردن، بیگانه
ادامه...
بیگانِه کَردَن، بیگانِه
دیکشنری انگلیسی به فارسی
Entrench
تحکیم کردن، نفوذ
ادامه...
تَحکیم کَردَن، نُفوذ
دیکشنری انگلیسی به فارسی
Endurance
استقامت
ادامه...
اِستِقامَت
دیکشنری انگلیسی به فارسی
Enhance
افزایش دادن
ادامه...
اَفزایِش دادَن
دیکشنری انگلیسی به فارسی
trance
خلسه، ترنس
ادامه...
خَلسِه، تِرَنس
دیکشنری اسپانیایی به فارسی
trance
خلسه، ترنس
ادامه...
خَلسِه، تِرَنس
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
trance
خلسه، ترنس
ادامه...
خَلسِه، تِرَنس
دیکشنری هلندی به فارسی
Entrancement
افسونگری، ورودی
ادامه...
اَفسونگَری، وُرُودی
دیکشنری انگلیسی به فارسی