جدول جو
جدول جو

معنی بازگو کننده - جستجوی لغت در جدول جو

بازگو کننده
مبین
تصویری از بازگو کننده
تصویر بازگو کننده
فرهنگ واژه فارسی سره

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(فَ / فِ کَ نَنْ دَ / دِ)
که بانگ کند. که فریاد زند. که فریاد برآورد. که آوا برآورد. صارخه. عجاج. (دهار). مضوضی. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
(شَ)
لاعب. لاهی. بازیگر. بازیکن. سامد. و رجوع به بازیکن شود
لغت نامه دهخدا
تصویری از بازگوکننده
تصویر بازگوکننده
الرّاوي
دیکشنری فارسی به عربی
تصویری از بازگوکننده
تصویر بازگوکننده
Relator
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از بازگوکننده
تصویر بازگوکننده
narrateur
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از بازگوکننده
تصویر بازگوکننده
Erzähler
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از بازگوکننده
تصویر بازگوکننده
語り手
دیکشنری فارسی به ژاپنی
تصویری از بازگوکننده
تصویر بازگوکننده
рассказчик
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از بازگوکننده
تصویر بازگوکننده
بیان کرنے والا
دیکشنری فارسی به اردو
تصویری از بازگوکننده
تصویر بازگوکننده
বর্ণনাকারী
دیکشنری فارسی به بنگالی
تصویری از بازگوکننده
تصویر بازگوکننده
msimulizi
دیکشنری فارسی به سواحیلی
تصویری از بازگوکننده
تصویر بازگوکننده
anlatıcı
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی
تصویری از بازگوکننده
تصویر بازگوکننده
이야기하는 사람
دیکشنری فارسی به کره ای
تصویری از بازگوکننده
تصویر بازگوکننده
वर्णनकर्ता
دیکشنری فارسی به هندی
تصویری از بازگوکننده
تصویر بازگوکننده
מְסַפֵּר
دیکشنری فارسی به عبری
تصویری از بازگوکننده
تصویر بازگوکننده
оповідач
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از بازگوکننده
تصویر بازگوکننده
pencerita
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
تصویری از بازگوکننده
تصویر بازگوکننده
verteller
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از بازگوکننده
تصویر بازگوکننده
relator
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از بازگوکننده
تصویر بازگوکننده
relatore
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از بازگوکننده
تصویر بازگوکننده
relator
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از بازگوکننده
تصویر بازگوکننده
叙述者
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از بازگوکننده
تصویر بازگوکننده
opowiadacz
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از بازگوکننده
تصویر بازگوکننده
ผู้เล่าเรื่อง
دیکشنری فارسی به تایلندی